نقل است که نیمه شبی چند دوست به قایقسواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.
سپیده که زد با هم درگفتگو برآمدند که چقدر راه رفتهایم؟ تمام شب را پارو زدهایم! باید مسیری خیلی طولانی را پیموده باشیم...
اما نور خورشید که دور و برشان را روشن کرد، دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند!
آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!
در اقیانوﺱ بی پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید!
قایق تو به کجا بسته شده است؟
به بدنت؟
به افکارت؟
به ترسها و نگرانیهایت؟
به گذشته ات؟
به عواطفت...؟
ترس، طناب است.
نومیدی طناب است.
باورهای اشتباه طناب است.
مهم نیست که چقدر نماز بخوانی؛ به رحمت خدا که ایمان نداشته باشی، طناب بسته ای.
مهم نیست که چقدر کار و تلاش کنی، به روزی بیکران خدا و ثروت بی نهایتش که به تو هم خواهد بخشید، ایمان نداشته باشی، همچنان فقیر خواهی بود.
مهم نیست که چقدر درس خوانده ای و چه مدرکی گرفته ای، همین که باور درست نداشته باشی، نمی توانی پول در بیاوری.
مهم نیست که چقدر سن و سال داشته باشی، باورهایت که ایراد داشته باشد، همچنان پیشرفت نخواهی کرد.
خیلی چیزهای به ظاهر مهم، آنقدرها هم مهم نیستند.
باورهای غلط، نومیدی و ترس طنابهایی هستند که هرچقدر تلاش کنی، بدون باز کردنشان از خودت حرکت نمی کنی.
باید باور داشته باشی که خدا برایت خوشبختی، سلامتی، ثروت، خوشحالی و عاقبت بخیری می خواهد.
اگر هنوز باور نداری، تمام عمر هم که تلاش کنی، نه معشوقت را می یابی، نه ثروت می آفرینی، نه زندگی عالی میسازی و نه آنچه که عالی ترین است می شود.
تلاش زمانی جواب می دهد که باورهای عالی داشته باشی.
برگرفته شده از 1tips.ir